استارتاپها مأموریت دارند تا نحوه رویکرد ما به کسبوکار و حل مشکلات را تغییر دهند. همه ما شاهد رشد سرسامآور شرکتهای بزرگ و خاص مانند آمازون، آسانا، لینکدین و اسلک بودهایم. OKR در استارتاپها، یک چارچوب هدفگذاری است که به شما کمک میکند تا زمینههای تمرکز را مشخص و اولویتبندی کنید و یک استراتژی بزرگتر را به مراحل عملی و قابل اندازهگیری تقسیم کنید.
با این حال، واقعیت تلخ این است که همه به موفقیت نمیرسند – ۹۰ درصد از استارتاپها شکست میخورند. دلایل شکست استارتاپها متعدد است: تمام شدن سرمایه، مشکل در پیدا کردن تناسب محصول با بازار (Product-Market Fit) یا ناتوانی در مدیریت تیم در حال رشد. علاوه بر این چالشهای رایج، یکی از مهمترین عوامل شکست، فقدان تمرکز است.
بسیاری از استارتاپها فکر میکنند که بر روی اهداف خود تمرکز کرده و شاخص کلیدی عملکرد (KPI) مشخصی تعیین کردهاند، اما در واقع، آنها فاقد یک چارچوب هدفگذاری مناسب با اقدامات عملی، نتایج قابل دستیابی و همراستا کردن تیم هستند.
به همین دلیل است که OKR (اهداف و نتایج کلیدی) در میان جامعه استارتآپی محبوبیت بیشتری پیدا کرده است. در این مقاله، نحوه کارکرد OKR در استارتاپها، چگونگی تعیین و ردیابی آنها و همچنین نمونههای واقعیشان برای رشد را بررسی خواهیم کرد.
آیا OKRها واقعاً کارآمد هستند؟
OKR که مخفف “اهداف و نتایج کلیدی” است، یک چارچوب ساده است که در صورت اجرای صحیح، به شما کمک میکند تا تفکر حل مسئله را برای بهبود کسبوکار خود پرورش دهید.
نکته کلیدی OKR: تغییر ذهنیت از «انجام تمام کارهای ممکن» به «انجام کارهایی برای رسیدن به نتایج باارزش» است.
- اهداف (Objectives): اهداف، گامهای عملیاتی برای دستیابی به رشد، نوآوری یا تغییرات تأثیرگذار هستند. یک هدف، مشخص میکند که میخواهید کارکنان روی چه حوزههایی تمرکز کرده و آنها را پیش ببرند.
- نتایج کلیدی (Key Results): نتایج کلیدی، دستاوردهای قابل اندازهگیری هستند که به شما در درک مفهوم «موفقیت یک هدف» کمک میکنند. نتایج کلیدی، فعالیتها نیستند، بلکه نتایجی هستند که امیدوارید ببینید.
- ابتکارات (Initiatives): ابتکارات، فعالیتهای اصلی و ایدههایی هستند که تیمهای شما برای پیشبرد نتایج کلیدی، اجرا خواهند کرد.
نمونهای از یک OKR با ابتکارات
هدف (Objective): درک مشتریان بالقوه و سنجش ایدههایمان
- نتیجه کلیدی ۱ (KR1): مصاحبه با ۵۰ نفری که مطابق با معیارهای مشتری بالقوه ما هستند.
- نتیجه کلیدی ۲ (KR2): بهبود ارائه ایده محصول و تست آن روی حداقل ۱۰۰ نفر.
- نتیجه کلیدی ۳ (KR3): رسیدن به ایدهای برای ارائه محصول که امتیاز ۸/۱۰ را کسب کند.
چرا استارتاپ شما به OKR نیاز دارد؟
وقتی صحبت از استارتاپها میشود، بیشتر افراد به رشد و سود فکر میکنند و به نوعی حق هم دارند. استارتاپها عموماً کسبوکارهای نوپایی هستند که قصد دارند سریعتر و بزرگتر رشد کنند. کارآفرینان همیشه به دنبال اجرای ایدههای ناب خود هستند و در نتیجه، تعداد استارتآپها هر روز در حال افزایش است.
اما چند تا از این استارتاپها میتوانند به موفقیت برسند؟ چند تا از آنها در بازار بسیار رقابتی دوام میآورند؟ چرا برخی استارتاپها موفق میشوند و برخی دیگر شکست میخورند؟
اگرچه پاسخ به تمام جنبههای این سؤالات آسان نیست، اما یکی از مهمترین دلایل شکست استارتاپها، فقدان نظم و هماهنگی در انجام کارهاست. اینجاست که OKR میتواند به کسبوکارها کمک کند.
OKR یک روش مفید برای تعیین و پیگیری اهداف است که توسط جان دور (John Doerr) ابداع شده و به کسبوکارها برای رشد سریعتر کمک میکند. شما میتوانید از OKR برای رشد کسبوکار خود استفاده کنید. اما سؤال این است که چرا استارتاپ شما به OKR نیاز دارد؟
در ادامه، سه دلیل اصلی آورده شده است که چرا استارتاپ شما باید از OKR استفاده کند:
۱. از تمام اتفاقات درون تیم خود مطلع باشید
عدم شفافیت میتواند باعث ایجاد مشکلات متعدد شود که ذهن شما را درگیر کرده و زمان زیادی را برای حل آنها صرف میکند. ایجاد شفافیت در یک استارتاپ همیشه چالشبرانگیز است و با بزرگتر شدن تیمها، پیچیدهتر هم میشود.
با استفاده از OKR، همه اعضای تیم از اهداف و نتایج کلیدی واضحی برخوردار هستند و همچنین میتوانند ببینند که با سایر اعضای تیم در خصوص اهداف و نتایج کلیدی آنها و پیشرفتشان به سمت OKRهای اصلی کل شرکت چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است. شما میتوانید از OKR در استارتاپ خود استفاده کنید تا تمام اهداف و وظایف تیم را قابل مشاهده، شفاف و آسان برای پیگیری نمایید.
۲. همراستاسازی و همکاری در استارتآپ شما
OKR به شما کمک میکند تا هماهنگی و همراستاسازی را بین همه اعضای تیم در استارتآپ خود برقرار کنید. این امر باعث افزایش بهرهوری کلی، کارآمدی و همچنین کاهش تعارضها میشود. OKR اطمینان میدهد که همه تیمها و افراد با استراتژیهای اصلی کسبوکار استارتاپ همراستا هستند.
مدیران ارشد اهداف کلی را تعیین میکنند، سپس همه تیمها و افراد OKRهای خود را بر اساس اهداف و استراتژیهای کل شرکت تنظیم میکنند و به این ترتیب، همراستاسازی بین تمام سطوح کسبوکار ایجاد میشود. بنابراین، شما قادر خواهید بود تا همه اعضای تیم خود را به هم متصل کرده و آنها را در یک راستا نگه دارید.
۳. پیشرفت خود را پیگیری و اندازهگیری کنید
علاوه بر تمرکز بر تعیین اهداف و نتایج کلیدی، OKR همواره بر ردیابی اهداف تأکید دارد. OKR به شما امکان میدهد تا پیشرفت تیمها و افراد را در رسیدن به اهدافشان پیگیری کنید.
برخلاف روشهای سنتی، OKRها به طور منظم توسط اعضای تیم مورد بررسی قرار میگیرند و پیشرفت هر فرد به سمت اهدافش قابل مشاهده است، بنابراین در صورت انحراف از مسیر رسیدن به اهداف، به سرعت به آن رسیدگی خواهد شد.
مزایای OKR برای استارتاپها
اگر به این فکر میکنید که چرا استارتاپها باید از OKR استفاده کنند و این روش دقیقاً چه کمکی به آنها میکند، ما لیستی از مزایای OKR در استارتاپها را گردآوری کردهایم که میتوانید پس از شروع استفاده از آن انتظار به دست آوردنشان را داشته باشید:
۱. تمرکز بر موارد درست در زمان مناسب
تعیین OKR مدیران را مجبور به یک تمرین ذهنی برای تجزیه و تحلیل نیازهای فعلی میکند. به راحتی میتوان از اهمیت مسائل دور شد و بر رفع مشکلاتی تمرکز کرد که ممکن است هرگز رخ ندهند. اگر OKR تعیین نکنید، حتی ممکن است متوجه نشوید چه زمانی باید دوباره بر روی مسائل مهم فعلی تمرکز کنید.
۲. بیان واضح انتظارات برای همراستا شدن تیم
OKR در استارتاپها به شما کمک میکنند تا وظایف و انتظارات هر فرد را به طور واضح بیان و مشخص کنید که چه نتایجی از عملکرد هر فرد انتظار میرود. «اهداف» عملیاتی، درک روشنی از چرایی انجام اقدامات مختلف را به وجود میآورند. «نتایج کلیدی» قابل اندازهگیری به شما کمک میکنند تا تأثیر و ارزش کارهایی را که انجام میدهید، بسنجید. اگر هیچ پیشرفتی در نتایج کلیدی خود نمیبینید، نشانه روشنی است که ممکن است روی کارهای اشتباهی تمرکز کرده باشید.
۳. ساماندهی فرایندهای کسبوکار
تعیین هدف OKR و فرآیندهای پیرامون آن، به شما در سازماندهی کسبوکار کمک میکند. استارتاپهایی که میتوانند فرایندهای خود را مدیریت کرده و افراد را برای دستیابی به اهداف مشترک هدایت کنند، نه تنها شانس بیشتری برای موفقیت دارند، بلکه برای سرمایهگذاران بالقوه نیز جذابتر خواهند شد.
۴. تقویت همکاری در سطح تیم
تعیین «OKRهای تیمی» شما را به سمت تفکر بیشتر درباره این موضوع هدایت میکند که سازمان یا هر تیم، برای دستیابی به عملکرد بهتر در نهایت به چه چیزی نیاز دارد. OKRهای تیمی یا استارتآپی به افراد کمک میکند تا همکاری بیشتری داشته باشند. این OKRها به افراد با نشان دادن واضح نقش آنها در پیشبرد استارتاپ، انگیزه میدهند. حتی زمانی که برنامههای فردی را اجرا میکنند، در نهایت باید به پیشرفت کل OKR در استارتاپها کمک کند.
۵. باهوشتر از رقبا شوید
«توانایی یادگیری سریعتر از رقبا ممکن است تنها مزیت رقابتی پایدار باشد.» – آری دی گس
بهترین راه برای کسب دانش، تلاش کردن، شکست سریع، تجزیه و تحلیل و یادگیری، تلاش مجدد و رسیدن به موفقیت است. رویکرد چابک OKR به شما امکان میدهد این کشفیات را به اندازه کافی سریع انجام دهید و قبل از اینکه منابع زیادی به هدر برود، تغییراتی ایجاد کنید. OKRها برای یک دوره سهماهه تعیین میشوند و بررسیهای دورهای OKR باید به صورت هفتگی انجام شود.
با استفاده از این چرخه OKR، شما موارد را سریعتر شناسایی میکنید، در حین کار یاد میگیرید و هر سه ماه، جهتگیری و تمرکز خود را ارزیابی مجدد میکنید.
چگونه برای استارتاپها OKR تعیین کنیم؟ ۷ مرحله
تعیین OKR کار سادهای است. اما برای اینکه OKRها واقعاً مؤثر باشند، صرف زمان برای تعیین آنها ضروری است. در نتیجه، تعیین OKRهای خوب، با صرف زمان همراه است اما در اجرا و دستیابی به نتایج، بسیار تأثیرگذارتر خواهد بود.
در ادامه، دستورالعملهای دقیقی در مورد نحوه آمادهسازی خود و تیمتان برای اجرای OKR، منابع و ابزارهایی که نیاز دارید و بهترین شیوههای OKR که باید به کار گرفته شوند، ارائه میشود.
مرحله ۱: با جمعآوری دادهها شروع کنید
دسترسی به دادهها و اندازهگیریهای مختلف، یکی از کلیدهای موفقیت در استفاده از OKR است.
بدون هیچ دادهای، نمیدانید عملکردتان چگونه است، چه چیزی نیاز به بهبود دارد یا اینکه آیا پیشرفتی داشتهاید یا خیر.
با یافتن راهحلهایی برای جمعآوری داده در مورد وبلاگ، وبسایت، صفحات شبکههای اجتماعی، کمپینهای بازاریابی و… شروع کنید. اگر نرمافزار اختصاصی خود را دارید، از تیم فناوری اطلاعات خود بخواهید تا داشبوردهای گزارشگیری متفاوتی را برای مشاهده رفتار کاربران راهاندازی کند.
گاهی اوقات میتوانید اهداف شروع و پایان را باز نگه دارید و آنها را زمانی که تصویر بهتری از نقطه شروع خود و پیشرفت احتمالی به دست آوردید، تغییر دهید. برای مثال، ممکن است در OKR خود به جای اعداد، از عباراتی مانند « X به Y» استفاده کنید. پس از جمعآوری دادههای کافی، میتوانید آن را با اعداد جایگزین کنید.
مرحله ۲: «معیار ستاره شمالی» خود را درک کنید
برای تدوین OKR، باید بدانید که میخواهید چه تأثیری بگذارید. ممکن است بهعنوان یک شرکت جوان، هنوز در حال کشف این باشید که چه ارزش پیشنهادی ارائه میدهید، اهداف استراتژیک بلندمدت شما چیست یا کدام فرآیندهای مستقر نیاز به بهبود دارند.
در این حالت، استفاده از «معیار ستاره شمالی» (North Star Metric) راهی مناسب برای شروع تدوین OKR است.
معیار ستاره شمالی، مهمترین معیاری است که در حال حاضر اهمیت دارد. بهترین راه برای شروع، تعریف مرحلهای است که استارتاپ شما در آن قرار دارد و انتخاب معیار ستاره شمالی بر اساس آن مرحله است.
داشتن یک معیار ستاره شمالی میتواند به طور قابل توجهی به برنامهریزی OKR کمک کند. در حالی که ممکن است اهداف استراتژیک و اهداف بلندمدت جهتدار نداشته باشید، اما میتوانید یک معیار ستاره شمالی داشته باشید که OKRها باید به هدایت آن کمک کنند. برای مثال، اگر معیار ستاره شمالی شما به حفظ کاربران (Retention) مرتبط باشد، در جلسات طوفان فکری باید مشخص کنید که برای بهبود نرخ حفظ کاربر، چه حوزههایی باید تقویت شوند.
گام اول: جستجوی تناسب مشکل/راهحل
زمانی که هنوز در حال جستجوی محصول مناسب برای جذب تعداد کافی از کاربران هستید، به احتمال زیاد در مورد درآمد، ریزش کاربران (Churn) یا تعداد لیدها صحبت نخواهید کرد. در این مرحله، اگر از همان ابتدا بر جذب مشتری تمرکز کنید، ممکن است وعدههای دروغ بدهید و محصولی بسازید که تنها تعداد کمی حاضر به پرداخت بهای آن باشند.
در این مرحله، تمرکز شما باید روی معیاری باشد که نشان میدهد راهحل شما، مسیر درستی برای حرکت به جلو است.
گام دوم: راهاندازی حداقل محصول قابل قبول (MVP)
حالا که میدانید چه نوع راهحل کلیای میتواند برای بازار کارآمد باشد، زمان ارائه آن فرارسیده است. محصول باید مجموعه درستی از ویژگیها را داشته باشد که در نهایت به درستی کار کنند. از آنجا که نمیتوانید همه کارها را از همان ابتدا به درستی انجام دهید، با یک حداقل محصول قابل قبول (MVP) کار خود را آغاز میکنید.
در این مرحله، معیار ستاره شمالی باید بر موفقیت MVP شما متمرکز باشد. این معیار میتواند شامل امتیاز رضایتمندی، پیشسفارشهای انجامشده، تعداد کاربرانی که محصول را امتحان کردهاند و موارد مشابه باشد.
هنوز در مورد درآمد صحبت نمیکنیم، زیرا اگر در زمان نامناسب بر پول تمرکز کنید، ممکن است با مشکلات جدی مواجه شوید.
گام سوم: دستیابی به تناسب محصول با بازار (Product-Market Fit)
حالا که محصول را میشناسید، زمان آن رسیده که کاربران را به ماندن ترغیب کنید. این مرحله کاملاً در مورد این است که افراد را به استفاده منظم از محصول، توصیه آن به دوستان و رساندن محصول شما به عموم مردم – تأیید این موضوع که مردم خواهان این محصول هستند – ترغیب کنید. مورگان براون گفته است که مهمترین معیار تناسب محصول با بازار، نرخ حفظ کاربر (Retention) است. اگر کاربران بمانند و از محصول استفاده کنند، این یعنی محصول شما ضروری است. در صورتی که آنها همچنان محصول را ترک میکنند، به این معنی است که مشکلی وجود دارد.
اگر محصول شما بیشتر یکبار مصرف است، معیار ستاره شمالی شما میتواند بر تعداد مشتریان، درآمد، درآمد ماهانه تکراری (MRR) یا موارد دیگر تمرکز کند. در این مرحله، به این فکر کنید که چه چیزی به شما نشان میدهد که مشتریان عاشق محصول شما هستند و افراد زیادی آن را خریداری خواهند کرد.
گام چهارم: مقیاسپذیری
زمانی که محصول مناسب برای بازار مناسب را در اختیار دارید، وقت آن رسیده که به یک استارتاپ پیشرو تبدیل شوید! هنگامی که کسبوکار خود را مقیاسپذیر میکنید، ممکن است پولتان را به سرعت خرج کنید. به این معنی که معیار ستاره شمالی شما باید بر چیزی متمرکز شود که نشان میدهد رشد در حال وقوع است یا خیر. در این مرحله، اندازهگیری سود یا مقدار کلی پول نقدی که در بانک دارید، ممکن است مناسب نباشد.
بنابراین، در مرحله ۴، میتوانید تعداد مشتریان، اندازه یا ارزش شرکت خود یا چیز دیگری را که به طور خاص به رشد کسبوکار شما مربوط است، اندازهگیری کنید. برای مثال، معیار ستاره شمالی Airbnb تعداد شبهای رزرو شده است.
گام پنجم: بلوغ
استارتاپها در مرحله بلوغ از ثبات بیشتری برخوردار میشوند و معمولاً رشد آنها کندتر میشود. حتی میتوانیم بگوییم که آنها از استارتاپ بودن به یک شرکت بزرگ تبدیل میشوند. این مرحلهای است که سود اهمیت بیشتری پیدا میکند.
اما اگر در مورد شرکتهای فناوری صحبت کنیم، به احتمال زیاد رشد هرگز متوقف نخواهد شد. گوگل، فیسبوک، لینکدین، همگی بلوغ را در عین حال که همچنان به رشد زیادی دست پیدا کردهاند، تثبیت کردهاند.
مرحله ۳: دوره زمانی و ساختار OKR انتخاب کنید
برای برنامهریزی OKR در استارتاپها، باید به اندازه استارتاپ خود توجه کنید. شاید بخواهید با تنها ۱ تا ۳ OKR برای کل سازمان شروع کنید. به خصوص اگر هنوز در دو مرحله اول استارتاپ هستید. در مراحل بعدی، زمانی که تعداد کارمندانتان افزایش پیدا کرد و محصولی برای فروش داشتید، میتوانید به سمت داشتن ۱ تا ۳ هدف کلان سازمانی (Overarching Company Objective) و ۱ تا ۳ OKR برای هر تیم تغییر رویه دهید.
علاوه بر بازی با تعداد OKRها، میتوانید دوره زمانی OKR را نیز تنظیم کنید. اگر همه چیز هنوز نامشخص است و نیاز به انعطافپذیری زیادی دارید، میتوانید OKRها را برای دوره کوتاهتری تعیین کنید. به جای OKRهای سه ماهه، میتوانید OKRها را برای ۶ هفته یا همین حدود تنظیم کنید.
مرحله ۴: تیم خود را در مورد OKR آموزش دهید
این انتظار را نداشته باشید که افراد بعد از خواندن چند جمله در مورد معنای OKR، بتوانند آنها را تعیین کنند. در واقع، دلیل اصلی که سازمانها در اجرای OKR شکست میخورند این است که آنها هرگز زحمت یادگیری روش صحیح انجام آن را به خود نمیدهند.
بیشتر تیمها درگیر ۲-۳ چالش رایج OKR میشوند. اگر برای یادگیری در مورد برنامهریزی استراتژیک OKR وقت بگذارید، به احتمال زیاد از این چالشها دوری خواهید کرد.
این چالشها عبارتند از:
- اشتباه گرفتن شاخص کلیدی عملکرد (KPI) با OKR: در حالت ایدهآل، شما به هر دوی آنها نیاز دارید و اگرچه این دو با هم به خوبی کار میکنند، اما یکسان نیستند.
- نوشتن نتایج کلیدی به عنوان خروجی (برنامهها) به جای پیامدهای قابل اندازهگیری: هدف اصلی OKR در استارتاپها این است که شما به جای تمرکز بر میلیونها کار برای انجام دادن، به نتایج بیندیشید. اگر این موضوع را درک نکنید، نوشتن OKRهای خوب دشوار است.
مرحله ۵: زمینههای بهبود را شناسایی کرده و اهداف (Objectives) را تعیین کنید
بعد از اینکه فهمیدید در چه سطحی، چه دورهای و چگونه باید OKRهای خود را تعیین کنید، زمان آن رسیده است که با تعریف «هدف» (Objective) شروع کنید. این اهداف از آسمان نمیآیند و بیان واضح هدف ممکن است چالشبرانگیز باشد.
ابتدا، معیار ستاره شمالی خود یا هدف استراتژیکی که میخواهید روی آن تأثیر بگذارید را یادداشت کنید
با پرسیدن سؤالات زیر شروع کنید:
- برای تأثیرگذاری مثبت بر این حوزه، چه چیزی باید تغییر یا بهبود یابد؟
- آیا چالشی وجود دارد که نیاز به رسیدگی داشته باشیم؟
بعد از اینکه متوجه شدید چه مشکلی را حل میکنید یا چه فرصتی را به دست میآورید، میتوانید هدف (Objective) خود را بیان کنید. به عنوان مثال، اگر مشکل شما این است که به دلیل استفاده از تنها یک کانال بازاریابی، به اندازه کافی لید (سرنخ) به دست نمیآورید، پس هدف شما میتواند «بهبود و یافتن بهترین کانالهای بازاریابی که برای ما کارآمد هستند» باشد.
مرحله ۶: نتایج کلیدی قابل اندازهگیری خود را تعریف کنید
هنگامی که اهداف (Objectives) خود را مشخص کردید، باید نتایج کلیدی (Key Results) را برای هر یک از آنها تعریف کنید. تعداد بهینه نتایج کلیدی برای هر هدف، حدود ۲ تا ۴ است. نتایج کلیدی به شما کمک میکنند تا تعریف کنید که موفقیتِ هدف شما چگونه به نظر میرسد. نتایج کلیدی همیشه باید بر اساس پیامد باشند و بر فعالیتها متمرکز نباشند.
به نتایج کلیدی به این شکل فکر کنید:
- چه چیزی را یک بهبود در نظر میگیرید؟
- چگونه میدانید که به هدف خود نزدیکتر میشوید؟
- امیدوارید بر کدام حوزهها تأثیر بگذارید؟
به عنوان مثال، اگر هدف شما «بهبود و یافتن بهترین کانالهای بازاریابی که برای ما کارآمد هستند» باشد، نتایج کلیدی شما میتوانند مواردی مانند موارد زیر باشند:
- KR1: حداقل ۵ کانال بازاریابی جدید را آزمایش و مقایسه کنید.
- KR2: حداقل ۲۰۰ MQL جدید را از طریق بهترین کانال عملکردی هدایت کنید.
- KR3: تعداد ماهانه MQL را از کانال فعلی از ۱۰۰ به ۱۵۰ افزایش دهید.
مرحله ۷: ابتکارات را انتخاب کرده و مسئولیتها را به اشتراک بگذارید
تا به حال شما طرح اولیه OKR خود را آماده کردهاید، اما کار اینجا تمام نمیشود. برای رسیدن به آن، باید فعالیتهای احتمالی خود را برنامهریزی و به آنها فکر کنید. اگر در ابتدا هیچ ایدهای برای اجرا نداشته باشید، OKR شما ممکن است غیرواقعی باشد.
میتوانید «ابتکارات OKR» را تعریف کنید که به کل هدف یا به طور جداگانه برای هر نتیجه کلیدی مرتبط باشند. با تمام افراد مرتبط ارتباط برقرار کنید و مطمئن شوید که آنها زمان کافی برای کار روی این ابتکارات را دارند. استفاده از یک ابزار OKR میتواند این ارتباط را آسانتر کند.
برخی از ابتکارات برای مثال OKR قبلی ما که معرفی کردیم، ممکن است موارد زیر باشند:
- تحقیق در مورد کانالهای بازاریابی مورد استفاده رقبا.
- تجزیه و تحلیل و تعریف اولین کانالهای بازاریابی برای آزمایش.
- پیدا کردن فریلنسرها و آژانسهایی برای مدیریت هر کانال جدید.
نحوه پایش OKR در استارتاپها
بهروزرسانی و تحلیل پیشرفت OKRها، قلبِ این روش است.
OKRهای خوب یک شروع عالی هستند، اما بدون فرآیند مناسب، آنها بیفایده میشوند. ارزش اصلی و موفقیت OKRها از آموزهها و کشفهایی ناشی میشود که در طول مسیر به دست میآورید.
جلسات بررسی دورهای OKR (OKR check-ins) و جلسات بازنگری (retrospective meetings) باید در زمان مناسب و با پیروی از بهترین شیوهها برگزار شوند. زیرا بدون ساختار مناسب برای جلسات، ممکن است تنها به گزارش پیشرفت ختم شود و فراموش کنید که چرا یا چگونه این پیشرفت اتفاق افتاده است.
استارتاپها به راحتی میتوانند بهترین شیوههای فرآیند OKR را دنبال کنند. فرقی نمیکند چند OKR و برای چه دورهای تعیین شده باشند. تنها تفاوت این است که مرور (بازنگری) سهماهه OKR (معروف به بازنگری) با چرخه ۶ هفتهای به این معنی است که باید آن را به عنوان «بررسی پایانی دوره OKR» در نظر بگیرید.
به طور کلی، این یک جریان کلی برای «پایش OKRها» و ایجاد پیشرفت است:
- در ابتدای دوره OKR، شما اهداف (Objectives) و نتایج کلیدی قابل اندازهگیری (Key Results) را تعیین میکنید.
- هر هفته باید یک بررسی دورهای OKR تیمی یا کل استارتاپ برگزار شود. اگر کل استارتاپ دارای OKRهای یکسانی هستند، بدیهی است که این بررسیها را با هم برگزار کنید. اگر تیمها دارای OKRهای جداگانهای هستند، آنها نیز باید بررسیهای دورهای خاص تیم خود را برگزار کنند.
- یک بار در ماه یا در پایان هر سه ماه، کل استارتاپ باید جلسه بازنگری برگزار کند تا آموزهها را تحلیل کند.
سخن پایانی
موفقیت یک استارتاپ به طور چشمگیری به تمرکز بر روی کارهای درست در زمان مناسب وابسته است. از آنجایی که ابهامات زیادی در مورد بازار مناسب، محصول مناسب و تناسب مشکل/راهحل وجود دارد، استارتاپها به یک چارچوب تعیین هدف نیاز دارند که به آنها در یادگیری سریع و تصمیمگیری مبتنی بر داده کمک کند.
استفاده از OKR در استارتاپ شما، یکی از بهترین راهها برای دستیابی به این هدف است. چارچوب OKR نسبتاً ساده است و به راحتی میتواند با هر نوع نیاز استارتآپی سازگار شود.
اهداف (Objectives) اهداف عملیاتی شما هستند، راهحلهایی برای مشکلاتی که دارید یا فرصتهای جدید. نتایج کلیدی (Key Results) به شما کمک میکنند تا انتظارات خود از موفقیت را تعریف کنید و بسنجید که آیا اقدامات شما نتایجی را که برای آن تلاش میکردید به همراه داشته است یا خیر.
استارتاپهایی که اجرای OKR را به درستی انجام میدهند، در مدیریت خود سازمانیافتهاند، بر نتایج تمرکز میکنند، تصمیمگیریهای بهتری میگیرند، سریعتر یاد میگیرند و رویکرد حل مسئله را اتخاذ میکنند که به آنها کمک میکند تا یک گام از رقبا جلوتر باشند.
با پیادهسازی OKR در استارتاپها نوپای خود، میتوانید یک فرهنگ قوی و متمرکز بر تعیین و پیگیری اهداف بلندپروازانه ایجاد کنید و نظم و همراستا سازی را به کسبوکار خود بیاورید.
اکنون زمان تصمیمگیری است. هر چه زودتر OKR را در استارتاپ خود پیادهسازی کنید، بهتر با آن سازگار میشوید و از مزایای آن بیشتر بهرهمند خواهید شد.